Saturday, September 19, 2009

نوسفراتو

نوسفراتو (1922)

ترجمه : امیر علیزاده

عموما و به اشتباه از فيلم نوسفراتو به عنوان بهترين اثر كارگردان آلماني، مورنائو ياد شده است. اما واقعيت اين است كه مورنائو در فيلم هاي بعدي اش مانند Sunrise, The Last Laugh, Faust بود كه توانست حركات دوربين، Tracking Shots و دكورهاي سنگين را تجربه كند. در اين فيلم ها بر خلاف نوسفراتو، از حركت استفاده فراواني شده است. در واقع مشخصه فيلم نوسفراتو سكون آن است و حس عجيبي از آرامش كه توسط صورت ها و پيكر هايي كه در فريم قرار مي گيرند، ايجاد مي شود. Sunrise كه شايد بتوان آنرا بهترين فيلم مورنائو ناميد، در اوج حركات سينمايي قرار دارد، حال آنكه نوسفراتو شاهكاري از وقفه و سكون است.

فيلم بازخواني وفادارانه اي از داستان دراكولاي برام استوكر است. داستاني كه آنقدر از روي آن فيلم ساخته شده، تقريبا به يك ژانر تبديل شده است. نكته قابل توجه اينست كه فيلم مورنائو در عين سينمايي بودن فاقد عناصري است كه امروزه به آن سينمايي مي گوييم. سابقه مورنائو در نقاشي و تاريخ هنر باعث شده است كه در فيلم حسي قوي از تركيب بندي نقاشي ديده شود. استيل تصويري فيلم كاملا استاتيك است، به نحوي كه مي توان آنرا به نمايشگاهي از آثار نقاشي تشبيه كرد كه در كنار هم قرار گرفته اند. حركت هنرپيشه ها از صحنه اي به صحنه ديگر مانند خزيدن از ميان قابي به قاب ديگر است.

ترسناك ترين و وهم آورترين چيزي كه در فيلم نمايش داده مي شود شمايل ومپاير است با خميدگي و ترسناكي افسانه اي هنرپيشه آن يعني Max Shreck. در نيمه اول فيلم نوسفراتو خيلي كم حركت مي كند و تقريبا هيچ گاه فريم را قطع نمي كند. در حالي كه ديگر بازيگران چنين مي كنند. او در فضاهاي مختلف قصرش به گونه اي جا مي گيرد كه گويي قسمتي از هواي ساكن و مرده آنجاست. او يا از درون اين فضاها به صحنه وارد مي شود و يا به مدد جلوه هاي ويژه در صحنه ظاهر مي شود. در سكون و مردگي نوسفراتو حسي از قدرت و جود دارد كه انسان را مرعوب كرده و در بر مي گيرد. شايد ترسناك ترين صحنه هاي فيلم آنهايي است كه در آن هيچ حركتي مشاهده نمي شود. مانند صحنه اي كه در آن صورت ومپاير از ميان شكستگي هاي تابوت ديده مي شود.

در نيمه دوم فيلم،‌زماني كه نوسفراتو بالاخره از قصرش خارج مي شود و به شهر سفر مي كند، بيشتر از قبل تجاوزكار و عصيان گر مي شود. او مانند شمايل سياه كوچكي است كه راهش را به آساني در شهر مي يابد. شهري كه از فرط تهي بودن خود به خود نزديك به مرگ به نظر مي رسد. اما زماني كه او در چارديواري جديدش جا خوش مي كند، مجددا قدرت مرگبارش را باز مي يابد.

آنچه كه نوسفراتو را به فيلمي ترسناك بدل مي سازد، مرگ در عين زنده بودن (يا همان نشان ومپاير است) و شايد اين همان دليل ترسناك باقي ماندن فيلم در طول همه اين سال باشد. ومپاير قدرت دارد كه مردان و زنان عادي را مانند خودش بصورت ساكن، ساكت و بي روح درآورد. آنها كه با او در تماس قرار مي گيرند، يا زمينگير مي شوند و يا در فضاهايي از قصر او گرفتار مي شوند، به نحوي كه قادر به يافتي راهي به خارج از اين قابها نيستند. فيلم با وجود استفاده بسيار كم از كلوزآپ ها توانسته حس تنگاترسي را به طور موفقيت آميزي به بيننده القا كند. ترس در نوسفراتو از ترس از دست دادن روح و يا بي جان شدن ناشي مي شود. مورنائو در مقام يك هنرمند نقاش كه با يك رسانه مربوط به حركت كار مي كند، بايد به اين مفهوم آگاه بوده باشد. او كسي است كه بعدها از پيشرفت تكنولوژيك براي آزاد كردن دوربين استفاده مي كند. طراحي و چيدمان آگاهانه المانها در فيلم مورنائو حاكي از اينست كه نوسفراتو نيز مانند فيلم هاي بعدي كارگردان، فيلمي درباره حركت است.

Nosferatu By Bilge Ebiri © FILM JOURNAL

No comments: